به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۵ ساله که برای پیگیری پرونده طلاق به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود، در حالی که بیان میکرد «شما را به خدا به جوانان بگویید عشقهای خیابانی فرجامی جز خیانت ندارد»، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: از دوران کودکی با شاهین هم بازی بودم اما زمانی که به سن نوجوانی رسیدم حرفها و نگاههایمان رنگ عاشقانه به خود گرفت و روابط پنهانی ما در حالی آغاز شد که من ۱۵ سال بیشتر نداشتم.
هر روز به بهانههای واهی راهی منزل مادربزرگم میشدم که شاهین را ببینم چراکه آنها همسایه مادربزرگم بودند و من از این شرایط برای عشقی خیابانی بهره میبردم. بالاخره ۳ سال بعد شاهین به خواستگاریم آمد اما پدر و مادرم که او را جوانی شایسته نمیدانستند، با ازدواجمان مخالفت کردند. با وجود این، من به ازدواج اصرار کردم و در حالی پای سفره عقد نشستم که آنها از روابط پنهانی ما خبر نداشتند.
- فرجام تلخ دختری که در مراسم خواستگاری عاشق شد | شکایت مادرزن از داماد ؛ همسایه وحشتزده گفت دخترت را بردند بیمارستان!
- زنم به خاطر یک راننده ترانزیت رهایم کرد | عاشقش بودم ؛ ماشین و خانه و کارگاه را به نامش زدم
بعد از ۲ سال دوران نامزدی، قدم به خانه بخت گذاشتم و زندگی مشترک ما هنگامی آغاز شد که من به رفتارهای همسرم با زنان غریبه بسیار مشکوک بودم و احساس می کردم او با برخی از مشتریان فروشگاهش روابط نامتعارف دارد. او فروشنده لوازم آرایشی بود و من با زیر نظر گرفتن همسرم به خیانتهای او پی بردم.
آرامآرام عشق دوران نوجوانی در وجودم پژمرده شد. روزی سرزده به فروشگاهش رفتم و زنی را با آرایش غلیظ و پوشش زننده دیدم که صدای خندههایش در فضای فروشگاه میپیچید. شاهین تلاش میکرد این رفتارهای نامتعارف را در شغلش عادی جلوه دهد اما من یقین داشتم که تلفنهای مرموز و دیر آمدنهای او به خانه ریشه در همین ارتباطهای خیابانی او دارد.
وقتی پسرم به دنیا آمد، شاهین نهتنها به خیانتهایش ادامه داد، بلکه به مصرف مشروبات الکلی و کشیدن قلیان نیز رو آورد و با بهانههایی مانند درآمدزایی، شبها را تا دیروقت با دوستانش سپری میکرد و من جرأت اعتراض نداشتم.
بالاخره کار به جایی رسید که روزی مقابلم ایستاد و از من نیز خواست در دورهمیهای شبانه با دوستان او راحت باشم و در این پارتیهای خیانتآلود شرکت کنم اما دیگر از آن عشق خیابانی هیچ اثری در وجودم باقی نمانده بود و دوست نداشتم پسرم در آینده شاهد هرزگیها و خیانتهای پدرش باشد. این بود که تصمیم به طلاق گرفتم و راز دوستی پنهانی ۳ سالهام را با شاهین برای خانوادهام فاش کردم و سپس به کلانتری آمدم تا با جدایی از همسرم خود را از این شرایط هولناک نجات دهم.
با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) بررسیهای کارشناسی و اقدامات مشاورهای در این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
نظر شما